√ پُستـِــ ثابـــــِــت

دلم محكوم شد به شكستن ...

غرورم محكوم شد به خرد شدن ...

احساسم محكوم شد به بازي گرفته شدن ...

 دلم محكوم شد به تير خوردن ...

چشمانم محكوم شدند به باريدن ...

خاطراتم محكوم شدند به فراموش شدن ...

 و اما عشقت محكوم شد كه اسير بشود در ميان قطره قطره خونم ...

در ميان جاي جاي قلبم ...

و در ميان تكه تكه هاي قلب تكه تكه شده ام


اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...


دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...


رو حرفــهــــت باش و عاشقش بــــــاش...


مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریز


  دیوونگی یعنی :
 
 
  عکسشو تو گوشیت هی نیگاه کنی ،
 

  واسه بار هزارم . . .
 

  انگار تاحالا ندیدیش . .
 
 
   بوسش کنی
 

   مــــــــــحکـــــــــم مــث دیـوونه ها !!
 
 

  بگی خو آخه دلم همش یه ذره میشه برات . . .
 
 

   یهو از دلتنگی بغض کنی
 


  و اشکات بریزه و آروم تو دلت بگی
 

       دوست دارم ...

 

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

پر بهانه زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

دُختر نیستم، همیشه خانواده پشتم باشن

دُختر نیستم 5000 تا فرند داشته باشم

دُختر نیستم بی کیفیت ترین عکسم ثانیه ای 4 تا لایک بگیره....

دُختر نیستم روزانه 30 40 نفر سعی کنن باهام دوست شن و منم با ناز بگم نَه!


نه عزیزم من پسرم یعنی:

عکسام به زور 30 تا لایک میگیره

همه فرندام رفیقام هستن و غریبه توش نیس

تا به کسی پی ام ندم، کسی نمی پُرسه زنده هستی یا مُردی......!!!!

پسر بودن، یعنی مامان بابا تا دبستان

پسر بودن یعنی فقط 2 بار فرصت برای کنکور

پسر بودن یعنی 2 سال سربازی

پسر بودن یعنی فکر پیدا کردن کار برای ساختن اینده ....

دنیای پسرا پر از پیراهن های مردونه و تنهایی و رفیقاشون!

پر از تلاش برای مخفی کردن غماشون ....


من پسرم و به رفیقام حسودی نمیکنم ، ظاهر نمایی نمیکنم ، الکی

واسشون کامنت نمیذارم بگم واییییییی نایس

شدی عزیزم ، اگه زشت باشه میگم جمع کن

اره من پسرم و به پسر بودنم افتخار میکنم.

به افتخار تمام پسرای فیس

نیستی تا ببینی که از همه چی خسته شدم

قیافمو ببین ، چقد شیکسته شدم

چقد سختی کشیدم ، چقد ضربه خوردم

وقتی فهمیدم رفتارت با من سرده مُردم

چه شبایی ، که تا صبح بیداری کشیدم

ناخونای عصبی که روی دیوار میکشیدم

بازم آرومم نمیکرد ، روم تاثیری نداشت

فک میکردم عزیزتر از خودم کسی نی برات

ببین چیکار کردی با من لامصّب

هر شب کارم شده گریه یا مَستم

تو اوجِ دوستی ، چطو وِلَم کردی

وقتی مشکلی نبود بینِ ما اصلاً

من خیلی تنهام

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* /*]]>*/ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin:0in; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} یه روز بهم گفت: « می خوام باهات دوست باشم؛ آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام. »

بهش لبخند زدم و گفتم : « آره می دونم . فکر خوبیه . من هم خیلی تنهام »

یه روز دیگه بهم گفت : « می خوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام »

بهش لبخند زدم و گفتم : « آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام

یه روز دیگه گفت : « می خوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه چیز

روبراه شد توهم بیا . آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام . »

بهش لبخند زدم و گفت: « آره می دونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام »

یه روز تو نامه اش نوشت: « من ای نجا یه دوست پیدا کردم. آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام . »

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : « آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام . »

یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت : « من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم.

آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام . »

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : « آره می دونم. فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام . »

حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشترخوشحالم میکنه

اینه که نمی دونه من هنوزهم خیلی تنهام

ی نادون یک کتاب مینویسه  صد تا عاقل نمیتونند


پاسش کنند!!!


 ایام امتحانات تسلیت

 باران همیشه  میبارد  اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند

نامردی است آن همه اشک را به یک چشمک فروختن.



(من با   " تنهایی ")

(تو با   "تن هایی )

تلخی شرابو به جون میخرم ک فقط وقت خوردنش بگم ب سلامتی اونی ک دوستش دارم

اجازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟


روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟

اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم

کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...

شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی

رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی

دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ

رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا

نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده”

اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده

است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با

منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛

آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود

…وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند

به همه ی روابطش …...

سلام ب آجی های گل خودم فردا جشن تولدم میخوام اینجا تو وبم بگیرم

پس هم راهیم کنید کادو هم یادتون نره

حالا دست سوت جیغ هوراااااااااااااااااااااااااا

حالا بیا وسط قرش بده هو هو هو آها آها بیا

ههههههههههههههههههههههه

اینم از کیک

دیروز......و جواب امروز

دیروز......و جواب امروز دیروز گفتی: با استناد به قانون جرایم رابطه ای من طبق مصادیق مجرمانه به علت دلبری و ایجاد دلتنگی محکوم به حبس ابد در فلب تو میباشم.......... ولی ....... امروز من میگم: چه خوش خیال بودم من.... که همیشه فکر میکردم در قلب تو محکوم به حبس ابدم..... یکباره جا خوردم.... وقتی زندان بان بر سرم فریاد زد: هی....تو.....آزادی و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می امد!

سلام دوستای گلم این پستم رو میخوام درد دل کنم باهاتون میخوام راز زندگیمو بنویسم اینجا  

برید بخونید

 

 

 

ادامه نوشته

 چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقتو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داد زل بزنیو به جای اینکه لبریز کینه ونفرت بشی حس کنی که هنوزم دوستش داری

 چقدر سخته سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده

 چقدر سخته ساعت ها تو خیالت باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی

 چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوستش داری

 چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه ی نو مبارک

این روزها دلم اصرار دارد

فریاد بزند

اما . . .

من جلوی دهانش را می گیرم

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام

خفه خون گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...!

دیگر نمیگویم گشتم، نبود، نگرد که نیبست، بگذار صادقانه بگویم گشتم!

اتفاقا"بود،فقط مال من نبود .بگذار تا دیگری بگردد شاید برای او باشد

خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغض خودت بفرستی پایین اما یه دفعه اشک از چشمات جاری بشه ....

 

سلام به همه ی دوستای گلم

به خدا شرمنده منو ببخشید یه وقت نگید بی معرفتما نه خالم فوت کرده بود خیلی خیلی حالم بد بود خالم برام مثل مامانم بود هنوزم نمیتونم درک کنم که دیگه پیشم نیست بگذریم من خیلی بد حالبودم چند دفعه بردنم بیمارستان  تازه از دانشگاهمم عقب افتادم  تو این چند هفته بهم خیلی خیلی سخت گذشت  انشالله درکم کنیدو از دستم ناراحت نشید

دوستتون دارم  بازم بیاید خوشحال میشم

 

وقتی یه کی رو از ته قلبت دوست داری حاضری هر کاری به خاطرش انجام بدی حاضری هر سختی رو تحمل کنی خیلی چیزیارو به خاطرش از دست میدی

وقتی عاشق یکی میشی یعنی قلبت اونو از ته وجود دوست داره یعنی هر همه جا به اون فک میکنی وقتی سرکاری به اون فک میکنی باخودت میگی الان کجاست داره چی کار میکنه به خاطرش عصبی میشی به خاطرش باکسی دعوا میکنی به خاطرش حسودی میکنی وقتی این عکس العمل ها در درونت به وجود میاد یعنی اینکه عاشق شدی

و حاظری تموم دنیارو بدی ولی اون یه لحظه فقط یک ثانیه مال تو باشه فقط یه بار بهت بگه دوستت دارم

من تاحالا هیچکسو ندیدم که عاشق واقعی باشه هیچ کسو

یکی از دوستام میگفت عاشق شدم میگفت من اون دختررو میپرستم میگفت همه ی وجودم شده ولی همش چرتو پرت میگفت میدونید اون وقتی دید اون دختر مریض به سادگی ولش کرد تازه مریضیشم جدی نبود یه ابله مرغون ساده که زود خوب میشه ولی دوستم ولش کرد بهونشم این بود که دختره ابله گرفت جالبه بعدشم اسم خودشونو میذارن عاشق .اخه بابا جون عشق که بچه بازی نیست یه روز بگی عاشقم فرداش بگی نه نیستم

سلام دوستای گلم خوبید خوشید سلامتید منم خوبم ولی نه به اندازه ی شما

چرا بیشتر ادما گاهی اوقات جمله هایی میگن که معنیشو نمیدونند مثلا:میگن

عاشقم ولی معنیشو نمیدونند نمیدونند عاشقی یعنی چی نمیدونند عشق چیه فقط

حرف میزنند یا مثلا میگند دنیارو میدم تا باتو باشم ولی وقتی کوچیک ترین مشکلی

پیش میاد همه چی رو فراموش میکنندو وجا میزنند مثلا کسی بهت میگه من درکت

میکنم اخه وقتی یه نفر پدرشو از دست داده یا از عشق شکست خورده چه جوری

درکش میکنی چه جوری خودتو جای اون میذاری وقتی کسی رو نمیشناسی الکی

بهش نگو التماس دعا چون اگه اون قاتل یا دزد یا هر گناه دیگه ای انجام داده باشه

وقتی میگی التماس دعا تموم گناهاش پای تو نوشته میشه پس از دوستان گلم

میخوام کلمه ای که میخواید بگید رو اول فکر کنید بعدش بگید

(وقتی به یه کسی میگی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری رو

روشن کنی که خاموش کردنش به خاموش شدن عمر اون ختم بشه)

بدترین شرایط زندگی ما آرزوی خیلی های دیگه است...

تا حالا شده دلت بگیره از دست غصه دق کنه بمیره تاحالا شده که محتاج

بشی حتی خدا هم دستتو نگیره تاحالا شده یه روز بی خبر عشقت بره

بهونشو بگیری بفهمی هرچی میگفت دروغ بود کم بیاری دلت بخواد بمیری

ای خدا زندگیم نقش برابه حلا قلب عاشقم بدجور خرابه قسمت میدم که

جونمو بگیری زنده منودم واسه من عین عذابه تو که ازحال دلم باخبری چرا

گریه هام نداره اصری به چه جرمی ای خدا بگو به من داری ابروی من رو

میبری تاحالا تنها یه جا نشستی بی سر صدا توی خودت شکستی حس

خجالت بشینه رو چهرت از این که حس کنی اضافی هستی تاحالا شده

چیزی ببینی دلت بخواد کور بشیو نبینی واسه پنهون کردن گریه هات زیر

بارون بدون چتر بشینی

تمومش کن خدایا دیگه ببریدم به هرچی که نمیخواستم رسیدم تمومش کن

تمومش کن خدابا دیگه بسه عذاب قبر کشیدم نه از عشق خیر دیدم نه از

دوست به کی خوش باشمو به چی امید وار دارم زجه زنون به پات میفتم تو

میبینی ولی انگار نه انگار تو میبینی ولی انگار نه انگار

 


 

گاهی

روزهایی است تمامی خاطرات شیرین با هم بودنمان در ذهن مخدوش من میگذرد

خاطراتت همچون بهاری سبز برایم دلنشین است

همچون بچه شیرخواره با نمک ، همچون عشق مادر به فرزند بی همتا و همچون مرگ یک عزیز تلخ

تلخی خاطرات تو بخاطر بودن خاطراتش است ، زیرا دیگر نمیتوان آنها را با تو تجربه کرد و چه زود روزهای شیرین آدمی به خاطرات تبدیل میشوند

ولی خاطراتت را همانند یک رگ در بدنم نگه داشته ام و روزها و شبها را با آنها میگذرانم

گاه غمگین میشوم ، گاه شاد و گاه به فکر فرو میروم و گاه سکوتی میکنم که دل خدا نیز به درد می آید

میدانم که دیگر لحظه ای در کنار من نخواهی بود و میدانم شاید لحظه ای هم در خاطراتت جائی ندارم

اما امیدوارم

امیدم به آن نیروی برتری است که نامش خداست

شاید در کنارم نباشی اما به همین نیروی برتر قسم همیشه در کنارمی

اهسته

اهسته بیا ، باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای

اینجا قلب من است

آهسته ،

این قلب، شکسته...

نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته

شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !

آمده ای که بگویی پشیمانی؟

اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته

آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،

بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان

بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،

بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار

آهسته ، قلبم بدجور شکسته

دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته

آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،

یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را ...

بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو

ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو

بگذار در حال خودم باشم ،

نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را

نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را

بگذار در حال خودم باشم ،

به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،

پس بگذار با تنهایی تنها باشم

در خلوت خویش با غمها باشم ،

نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم

آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته ...

 
نيا باران !

زمين جاي قشنگي نيست

من اهل زمينم

خوب ميدانم که گل در عقد زنبور است

ولي سوداي بلبل دارد و پروانه را هم دوست مي دارد !
 

سلام دوستای گلم چه خبرا حالتون خوبه

من که اصلا حالم خوب نیست میخوام بمیرم  واقعا دیگه از زندگی خسته شدم 

دیگه بریدم کم اوردم کاشکی خدا منو برداره  

اخه چه قد عذاب بکشم دیگه بسمه به خدا دیگه بریدم  

تورو خدا برام دعا کنید این روزا اصلا حال خوشی ندارم

امروز بد ترین خبر زندگیمو شنیدم اینقدر داغون شدم که نزدیک بود تصادف کنم

 

((((((((یکی)))))))

  • همیشه وقتی کسی از من می پرسید «چند تا دوسم داری؟»
    یه عدد بزرگ می گفتم ولی وقتی تو ازم پرسیدی: چند تا دوسم داری؟ گفتم "یکی....!!!"
    می دونی چرا؟ چون قوی ترین و بزرگ ترین عددیه که می شناسم...
    دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزا ی دنیا یکی هستند:{
    ماه یکیه...
    خورشید یکیه...
    زمین یکیه...
    خدایکیه...
    مادر یکیه...
    پدر یکیه...
    توهم یکی هستی...
    وسعت عشق من به توهم یکی هست...
    پس اینو بدون از الان و تا همیشه
                                        
  •          یکی دوستت دارم...
  • یه دنیا دلم گرفته

     

    امروز فهمیدم عشق وجود داره اما هر کسی لیاقت عاشق شدن رو نداره...

    امروز فهمیدم عشق وجود داره اما هر کسی ارزش عشق ورزیدن رو نداره...

    امروز فهمیدم عشق وجود داره اما ممکنه یه روزی از بین بره...

    امروز فهمیدم روزهای عمرم چقدر بیهوده گذشته...

    امروز از ته قلبم آرزو کردم کاش یه نفر بود که می تونستم باهاش حرف بزنم...

    امروز فهمیدم چقدر تنهام...

    امروز فهمیدم چقدر از خدا دورم...

    گفت: میخوام برات
    یه یادگاری بنویسم
    گفتــــم کجـــــــا؟
    گفـــــت:رو قلبــــت
    گفتم مگه می تونی؟
    گفــــت:آره
    سخت نیست آسونه
    گفتم:باشه بنویس تا
    همیشه یادگاری بمونه
    یه خنجر برداشت
    گفتم:این چیه؟
    گفت:هییییییس -!
    ساکت شدم
    گفتم:بنویس
    دیگه چرا معطلی
    خنجرو برداشت و
    با تیزی خنجر نوشت
    دوست دارم دیوونه
    عاشـــقتم تا عبــد......
    حالا از اون روزها گذشته
    اون رفته خیلی وقته
    کجا؟نمی دونم؟؟؟
    اما هنوز زخم خنجرش
    یادگاری رو قلبم مونده
    حرفاش فقط واژه و
    کلمات بود...
    آره عشق شده ابزار
    حوس بازی آدمهای
    که هیچی از عشق
    نمیفهمندودرک نمیکنند